تمشک طلايي
اصغر شرفی بعد از بازی با مس کرمان گفت: اون تیم هم خوب "تیکه تیکه" بازی می کرد.
فکر کنم بنده خدا منظورش "تیکی تاکا" بود!
اصغر به روز
قوی ترین مرد ناشناس و گزارشگر دهه 60 ای
تمشک طلايي
بهداد سلیمی که به تازگی عنوان قویترین مرد جهان را کسب کرده بود، در دسته فوق سنگین وزنه برداری بازیهای آسیایی نیز قهرمان شد. پس از اعطای مدال، گزارشگر برای مصاحبه با او رفته و با ذوق زدگی تمام اولین سوال را مطرح کرد: خودتان را معرفی کنید!!
فکرشو بکنید
خدانگهدار يوزارسيف
اين يوسف كيست كه زليخا ديوانه اوست؟
- حسن يوسف : مطلبي از وبلاگ يك دختر ترشيده كه چون قابل كپي كردن نبود ، لينك داده شد.
- به منطق این دیالوگها توجه شود : محافظ یوسف دارد او را تحویل می دهد به زندانبان و می گوید: این پیشکار جناب پوتیفار است....درست بعد از رفتن او زندانبان می پرسد: قیافه ات به بنده ها نمی خورد؟؟!!!
- در همان محیط بسیار آلوده زندان که انگار روی دیوارهایش روغن موتور ریخته اند هنگام نظافت، گرد و غبار و ... به عرش اعلی رسیده است اما نه ذره ای از موهای حالت داده شده ی یوسف به هم ریخته و نه پیراهن سفیدش بعد از این نظافت لکه ی کوچکی به خود گرفته...و کاملا سفید سفید باقی مانده!!
- در صحنه ای که داشتن زندان رو تمیز میکردن متوجه شدم که اون حیوون بیچاره ای که با جارو میزدنش موش نبوده بلکه همستر بوده
- از بامزه ترین سوتی ها این است که هنگام ورود یوسف به مصر روی سریال موسیقی عربی می شنویم. مصر آن زمان هنوز عرب نبود!!!
آهنگساز صرفا با شنیدن نام مصر به دنبال ملودی ها و سازهای عربی رفته! - فرعون مصر که ادعای خدایی می کرد و خدا را بنده نبود به پوتیفار که از بندگانش است می گوید:
"جناب"(!) پوتیفار! و به یوسف: پسر "جان"!!!
(توجه به روانشناسی شخصیت در نوشتن دیالوگ!) - اون قسمت که زنها دستشون رو با چاقو بریدن یادتونه؟به مدل چاقوها دقت کردید؟فکر کنم آقای سلحشور سر راه که میرفت سر فیلمبرداری خریده بود زیادی امروزی بود
- کارگردان در حساسترین لحظات ، نوع بازی هنرپیشگان خود را به خدا سپرده !!!
نمونه ی بارز ان لحظه ای که در حضور جناب بوتیفار آن طفل چند ماه دهان به سخن می گشاید و گواهی بر
گناهکار بودن زلیخا می دهد
هیچ کسی در آن جمع از سخن گفتن کودک تعجب نمی کند ! فقط مادر کودک سخنگو ! بدون کوچکترین تغییر
میمیک صورت رو به دوربین می کند و می گوید : " مادر به فدایت تو چگونه سخن گفتی ؟! "
و همچنین جناب بوتیفار روشنفکر معتقد به گفتگوی تمدن ها ! بسیار روشنفکرانه بدون کوچکترین خشمی از این عمل ؛ احتمالا این حرکت زلیخا را عملی ناجوانمردانه تلقی می کند ! و بدور از عصبانیت چند دیالوگی می گوید و .... - اول فیلم که یوسف مسول کنترل غذا تو آشپزخونه بود, به اینکه سهمیه غذای معبد 5 نفره ولی 20 تا غذا میبرند اعتراض میکنه. بعد میبینیم تعداد آدمای معبد نه 5تاست نه 20 تا. صدها خدمه تو معبد وول میخورن که معلوم نیس سهمیه غذاشون از کجاس.
بعلاوه معبدی با اونهمه تشکیلات عریض و طویل که حتا سربازخانه و حرمسرا داره , یه آشپزخونه نداره که معاون کاهن بزرگ مجبور نباشه یقلویشو ورداره بیاد تو صف آشپزخونه بوتیفار پلو نذری بگیره. - احمقانه بودن بعضی رفتارها، مثلا مسئول شراب فرعون پشیمان میشود که این شراب سمی است نخورید، بعد هر دو نفر را میخواهند بکشند در حالی که علیالاصول باید وی پاداش میگرفت. یا فرعون آنقدر ابله است که میگوید دو نفر را ببرید بکشید و اصلا به عقلش خطور نمیکند که حتی یک سوال بپرسد چرا این کار را کردید و به تحریک چه کسی؟ تا بعد پوتیفار ، انیشتین وار اعلام نظر کند که باید آنها را زنده نگه داریم تا بگویند چه کسی؟ جالب اینجاست که در همان مجلس حتی یک سوال هم از آنها نمیپرسند به تحریک چه کسی؟ بعد هم این دو نفر را با هم در یک سلول میاندازند. در حالی که اگر گروهی قرار باشد اینقدر قوی باشد که به فکر کشتن فرعون بیفتد قطعا برای ساکت کردن و کشتن آنها هم اقدام میکند.
- ضایع ترین بخش از سریال آمن هوتپ هستش..ایشون جزء معدود مصری هایی هستن که با لهجه اصفهانی صحبت میکنن...فکر کنین...میگه: "این بچه(با لهجه اصفهانی) رو بفرستین بره با بقیه بچا بازی کونه"...
خیلی افتضاحه...
یا اون یکی...از کاهنای معبد با لهجه کرمانشاهی...:" آی ...بیا ایجا بینم...تو نمیتانی منه ببینی...؟؟؟!!" - در زمانی که حضرت یوسف شلاق می خوردند. بر پشت پیراهنش آثار شلاق به صورت افقی بود، در حالی که نگهبان به صورت عمودی یعنی از بالا به پایین شلاق می زد!
به نظر می رسد کارگردان به جای استفاده از نیروهای متخصص در گریم و طراح صحنه، از پسرخاله ها و پسر عمه های خودش استفاده کرده است - بزرگترین سوتی آن دادن نقش زلخیا به زنی 46 یا 47 ساله (کتایون ریاحی ) است در صورتیکه طبق آیات قرآن و احادیث زلیخا زنی جوان و بسیار زیبا جذاب بوده گویا ترسیده اند اگر این نقش را به یکی از هنرپیشه های جوان و زیبا تر از کتایون ریاحی بدهند تماشاچیان به گناه بیافتند. }
- اگر دو تا لباس به شما و دوستتون که کنارتون هست بدن و لباس برای شما تنگ و برای دوست تون گشاد باشه باید چیکار کرد ؟
1. مثل دو تا کودن فقط به هم نگاه کنید !
2. لزوما باید از پیامبر خدا کمک بگیرید !
3. کاریش نمی تونید بکنید.(چون فیلم ایرانیه !)
4. مجموعه کامل پت و مت را یه بار ببینید شاید راهی به ذهنتون برسه ! }
انبار هرم
خیابانی و تمشکی فوق تمشکهای دیگر
تمشک طلايي
چهارشنبه اول آبان 1387 - گزارش بازی چلسی و آس رم به عهده خیابانی است و طبق معمول افاضات بی حد و حصر! در یکی از همین افاضات در حین درگیری دکو از چلسی و پانوچی از آس رم بر سر توپ، حضرت خیابانی جمله ای تقریبا به این مضمون ایراد فرمودند: "دکو قبلا در بارسلونا بوده و پانوچی در رئال مادرید و امشب به یاد بازی های ال کلاسیکو که در مقابل هم قرار گرفته اند در این بازی تجدید خاطره می کنند."
بد نیست بدانید پانوچی از سال 1996 تا سال 1999 در عضویت باشگاه رئال مادرید بوده است در حالی که دکو از سال 2004 به باشگاه بارسلونا ملحق گردید و تا فصل پیش در آنجا توپ زد.
سابقه باشگاهی پانوچی
سابقه باشگاهی دکو
حالا این دو بازیکن چطور در ال کلاسیکو با هم روبرو شده اند و خاطرات قشنگ قشنگ با هم داشته اند فقط خیابانی می داند و بس!
صندوق پس اندار مسكن جوانان
تيتراژ بزنگاه
علی پروین، ورزش و مردم و تیم ملی
تمشک طلايي
برنامه ورزش و مردم - جمعه 87/06/15 - مصاحبه ای با علی پروین در مورد تیم ملی داشت که ایشان در خلال صحبتهای شیرینشان این جمله حکیمانه را فرمودند که: "اگر تیم ملی 5 بازی خانه گی خود را ببرد مستقیما به جام جهانی خواهیم رفت". بنده خدا بعد از این همه سال فوتبال بازی کردن، هنوز نمی دونست که یک تیم در یک گروه 5 تیمی، فقط 4 بازی خانه گی خواهد داشت. البته تمشک اصلی به دست اندرکاران برنامه ورزش و مردم تعلق می گیره که این اشتباه را اصلاح نکرده اند چون احتمالا اونها هم ریاضیاتشون بله!