چون در حال حاضر ، سريال يوسف پيامبر به تنهايي سردمدار تمشك طلايي شده است ، فقط به آن ميپردازيم:
بخش تمشك طلايي:
1- يوسف (ع) در هنگام خروج با زندانيان با همه خداحافظي ميكند و جلوي در خروجي هم به نگهبانان زندان "خدانگهدار" ميگويد و آن بي دينان ِ آمونپرست هم در جوابش ميگويند: " خدانگهدار"!
2- هميشه از زندانهاي فرعونهاي مصر به عنوان مخوفترين و هولناكترين مكانها نام برده ميشود، در حالي كه در اين سريال ، گويا پاي اصلاحات آقاي شاهرودي هم به زندانهاي چي چي تيپ سوم و چهارم باز شده ، زندانيان براي خود با گل و خاك ، كاردستي درست ميكنند و در كلاسهاي ايدئولوژيك حضرت يوسف شركت ميكنند و هيچ اصرار و تمايلي هم براي بيرون رفتن از زندان ندارند. دور هم خوش ميگذرانند. تنها صحنه خشونت بار و بالاي 18 سال ِ زندان هم جايي است كه شلاقي به يك زنداني در هنگام بازي با سنگها در بيابان زده ميشود.
3- صداي پارازيت موبايل در وسط گفتگوي زليخا و زنان مصر كه ديگر از افتخارات استاد سلحشور در اين قسمت است. شايد اين از دسته هنرهايي بوده كه فقط استاد داشته ، نميخواسته كسي ديگر اين سريال را بسازد.
بخش گوي طلايي:
از حق نبايد گذشت كه جلوه هاي ويژه در خوابهاي فرعون مصر از معدود كارهاي زيبا و كم نقصي بود كه نمونهاش كمتر در انيميشنها و جلوه هاي كامپيوتري كارهاي داخلي ديده ميشود و لازم به ذكر است اين قسمت جايي است كه به سلحشور ارتباطي ندارد.