ما همچنان منتظریم
آقای بهروان
تمشک طلايي
آقای بهروان گزارشگر ورزشی سیما، دیروز طی مسابقه هندبال ایران و کره جنوبی در حالی که به شدت از حضور تماشاگران ذوق مرگ شده بود گفت: "باید بگم که استقبال تماشاگران از این بازی بی نظیر و حتی می تونم بگم [مکث زیاد، وقتی فهمید بی نظیر دیگه آخرشه] بهتره بگم کم نظیر بوده".
گوي طلايي، تمشك طلايي همشهري جوان شماره 155 بيست بهمن 1386
گوي طلايي :
-همشهري جوان: شوهرت با كلنگ زد!
"بيان تو ، اون در به درها" . دكتر ياوري در مطبش لم داده و يك پيرزن و پيرمرد ميآيند داخل. دكتر عكس كمر پيرزن را ميبيند و شروع ميكند:" اين ستون فقرات كدوم جونوريه... با كشتي و هواپيما تصادف نكردي؟... اين شوهرت با بيل و كلنگ افتاده به جونت...فيل هم بود استخون پوكي كه هيچ، كفن پوكي گرفته بود!" ديالوگها و بازي فوق العاده هاشمي در "رقص پرواز" در همان اولين قسمت خيلي خوب از آب درآمده بود.
ديالوگهايي كه عليزضا طالب زاده –نويسنده دوران سركشي- نوشته، واقعاً محكم و با نمك هستند.مطمئناً چند دقيقه بعد همين قسمت اول را يادتان هست، يكي به دوي تلفني هاشمي با همسايهاش در موشك باران تهران " صدام غلط ميكنه اينجا رو بزنه...من تبعه آمريكام ... تو هم اگه خيلي نگران وضع زرد خودتي ، او آر اس بخور ازاين حال بيفتي" . حتماً تا اين قسمت آخر هم ديالوگها و بازيهاي خوب كم نبوده ولي چون سريال هر شب پخش ميشود ،ما فقط يكبار ميتوانيم به اين شاهكار گوي بدهيم.
-مسعود غزل خدابخش، مريم قره داغي : تمام مراسم استقبال
"جان حضرت آقا در خطره، راه رو براي ماشين ايشون باز كنيد.از سر راه كنار بريد."
شهيدصدوقي با لهجه يزدي اش روي سن محل سخنراني امام در بهشت زهرا از استقبال كننده ها ميخواهد كه از سر راه كنار بروند. شهيد مطهري هم همين كار را ميكند.اين بخشي از مستند 4 ساعتهاي بود كه جمعه 12 بهمن با زيرنويس "12 بهمن 57 ، بازگشت تاريخي امام به ميهن" از شبكه 3 پخش شد. پخش تمام تصاوير مراسم استقبال ، لحظه ورود امام ، گزارشگري كه در سكوتي كه همه منتظر پياده شدن امام بودند داشت جمله ميساخت. خيابانهاي پر از جمعيت ، نحوه پوشش تلويزيوني كه يك گروه در مهرآباد ، يك گروه در بهشت زهرا و يك گروه در مسير بودند ، قرآن خواندن محمد اصفهاني در بهشت زهرا وپخش تمام سخنراني امام، همه و همه خيلي جذاب بود.با اينكه تصاوير آرشيوي خام و بدون توضيحات و موسيقي و تدوين بود، اما خيلي ديدني بود.
تمشك طلايي
-زينب زرماني : من نبودم
بهمن هاشمي در مسابقه زنده ردپا خيلي بيربط يكهو شعرخواندنش گرفت و گفت:" من نبودم دستم بود تقصير آستينم بود. آستين مال كتم بود ، كتم مال بابام بود،بابام مال ايران بود، ايران مال زمين بود، زمين مال جهان بود، جهان مال خدا بود، خدا از اون خوبها بود." واقعاً كه چي؟!
- مصطفي درويش وند: كارت همه طرفه
در تبليغ كارت هوشمند يك بانك ، طرف براي اينكه اسم بانك را ببيند، آنرا برعكس وارد دستگاه كارتخوان ميكند وپول هم پرداخت ميشود. اين ديگر چه كارتي است؟!
ورزش از نگاه دو و آقای کوثری
با اجازه صاحب وبلاگ
در اینجا تمشک طلایی اهدا می شود به آقای جهانگیر کوثری مجری برنامه ورزش از نگاه دو به خاطر اشتباه مکرر در تلفظ کلمه "بانک". ایشان می فرمایند: "بانگ پاسارگاد، بانگ هزاره سوم"!
البته برنامه ورزش از نگاه دو مستعد دریافت تمشک های بیشتری است که باقی را می گذاریم به عهده شما.
پرونده پدرخوانده وطنی
اما اون چيزي كه الان ميخوام بگم اينه كه تا امشب ناگهان در تيتراژ پاياني آهنگ معروف يار دبستاني پخششد، حال آنكه در دو قسمت گذشته ترانهي تيتراژ چيز ديگري بود به آهنگسازي امين مهاجري و خوانندگي يه نفر ديگه(فكركنم اميربهرام كاويان پور !،) ولي امشب بدون تغيير در متن تيتراژ (يعني حفظ نام آهنگساز و خواننده) ترانهي ماندگار يار دبستاني روگذاشت كه هم بهعنوان سمبل يك جريان خاص بهكارميره هم خيليها باهاش خاطره دارن ونماد اعتراض بوده. اين آهنگ خود زماني تيتراژ فيلم از فرياد تا ترور بود.
دكتر مهدي هاشمي
گزيده اي از گوي و تمشكهاي 4 شماره اخير مجله همشهري جوان
الف : گوي طلايي
1- حسين عنابستاني : انيميشن شطرنجي
وسط تبليغ انيميشني آقاي ايمني ، يك محدوده شطرنجي شده را مي بينيم كه مثلاً سانسور شده .تازه دوزاري مان مي افتد كه آقا پژمان داخل حمام بوده و دچار گازگرفتگي شده، چون لباس نداشته ، شطرنجي شده .اين ايده انيماتور ، بامزه بود.
2- همشهري جوان :گريم عجيب
" اوني كه شب تار رو روز ميكنه ، روزي تو رو هم ميرسونه" . بازي درخشان آزيتا حاجيان و ديالوگهاي خوبي كه برايش نوشته اند ، مش درياي ساعت شني را تاثيرگذار كرده و گريم سنگين ، لحن حرف زدن و نوع راه رفتن و يكي به دو كردنش با خسرو ، مهشيد ومينا ، اين شخصيت را جذاب و شايسته دريافت گوي طلايي كرده است.
ب : تمشك طلايي
1- رامونا مومني كيان: امواج مضر تلفن همراه
در برنامه " به خانه بر ميگرديم" ، بحث راجع به پير گوشي است. خانم اميرشاهي خيلي بيربط ميگويد: " امواج مضر تلفن همراه براي قلب ضرر دارد". ما همينجوري تو كف اين ارتباط مانده بوديم كه ايشان گفتند :" اگه دقت كنيد شبها كه از نيمه شب بگذره ، امواج مضر تلفن همراه را ميتوان ديد!" .حالا چه جوري امواج را ميشود ديد، آنهم نيمه شب به بعد ، بايد از خود اميرشاهي پرسيد.
2- همشهري جوان: پريدخت مدل جديد
پريدخت كه ميرود دم پاسگاه تا نصرت را ببيند با نادر رودررو ميشود و سعدي هم او را زير نظر دارد ، اما در تمامي اين لحظات ، پريدخت روبندهاش را بالا زده ، معلوم نيست نقش روبنده اين وسط چيست؟ لابد تمامي اهالي شهر به پريدخت محرم هستند كه او بر خلاف رسم آن موقع ، با روبنده بالازده در كوچه ها تردد ميكند. از طرف ديگر حالا خوب است مدام قضيه كشف حجاب و واقعه گوهرشاد را تكرار ميكنند و ميگويند مامورها به زنان محجبه گير ميدهند اما سعدي و بقيه افراد پاسگاه اصلا كاري به پريدخت و بقيه ندارند.
قضيه كفش پاشنه بلند پريدخت هم با زحمت سازنده ها ، جايش را در تاريخ دوره رضا خان باز كرد!