اصغر به روز

تمشک طلایی تمشک طلايي

اصغر شرفی بعد از بازی با مس کرمان گفت: اون تیم هم خوب "تیکه تیکه" بازی می کرد.
فکر کنم بنده خدا منظورش "تیکی تاکا" بود!

قوی ترین مرد ناشناس و گزارشگر دهه 60 ای

تمشک طلایی تمشک طلايي

بهداد سلیمی که به تازگی عنوان قویترین مرد جهان را کسب کرده بود، در دسته فوق سنگین وزنه برداری بازیهای آسیایی نیز قهرمان شد. پس از اعطای مدال، گزارشگر برای مصاحبه با او رفته و با ذوق زدگی تمام اولین سوال را مطرح کرد: خودتان را معرفی کنید!!
فکرشو بکنید

خدانگهدار يوزارسيف

چون در حال حاضر ، سريال يوسف پيامبر به تنهايي سردمدار تمشك طلايي شده است ، فقط به آن مي‌پردازيم:
بخش تمشك طلايي:
1- يوسف (ع) در هنگام خروج با زندانيان با همه خداحافظي مي‌كند و جلوي در خروجي هم به نگهبانان زندان "خدانگهدار" مي‌گويد و آن بي دينان ِ آمون‌پرست هم در جوابش مي‌‌گويند: " خدانگهدار"!
2- هميشه از زندانهاي فرعونهاي مصر به عنوان مخوفترين و هولناكترين مكانها نام برده مي‌شود، در حالي كه در اين سريال ، گويا پاي اصلاحات آقاي شاهرودي هم به زندانهاي چي چي تيپ سوم و چهارم باز شده ، زندانيان براي خود با گل و خاك ، كاردستي درست مي‌كنند و در كلاسهاي ايدئولوژيك حضرت يوسف شركت مي‌كنند و هيچ اصرار و تمايلي هم براي بيرون رفتن از زندان ندارند. دور هم خوش مي‌گذرانند. تنها صحنه خشونت بار و بالاي 18 سال ِ زندان هم جايي است كه شلاقي به يك زنداني در هنگام بازي با سنگها در بيابان زده مي‌شود.
3- صداي پارازيت موبايل در وسط گفتگوي زليخا و زنان مصر كه ديگر از افتخارات استاد سلحشور در اين قسمت است. شايد اين از دسته هنرهايي بوده كه فقط استاد داشته ، نمي‌خواسته كسي ديگر اين سريال را بسازد.
بخش گوي طلايي:
از حق نبايد گذشت كه جلوه هاي ويژه در خوابهاي فرعون مصر از معدود كارهاي زيبا و كم نقصي بود كه نمونه‌اش كمتر در انيميشنها و جلوه هاي كامپيوتري كارهاي داخلي ديده مي‌شود و لازم به ذكر است اين قسمت جايي است كه به سلحشور ارتباطي ندارد.

اين يوسف كيست كه زليخا ديوانه اوست؟

چون كار سريال يوسف پيامبر از تريلي 18 چرخ تمشك هم گذشته ، مجموعه موضوعات طنز مرتبط با آن در حد امكان در اينجا گرد آوري شده است.
{از اينجا تا پايان كروشه بعدي از وبلاگ مژگان افروزي كپي برداري شده است
  • به منطق این دیالوگها توجه شود : محافظ یوسف دارد او را تحویل می دهد به زندانبان و می گوید: این پیشکار جناب پوتیفار است....درست بعد از رفتن او زندانبان می پرسد: قیافه ات به بنده ها نمی خورد؟؟!!!
  • در همان محیط بسیار آلوده زندان که انگار روی دیوارهایش روغن موتور ریخته اند هنگام نظافت، گرد و غبار و ... به عرش اعلی رسیده است اما نه ذره ای از موهای حالت داده شده ی یوسف به هم ریخته و نه پیراهن سفیدش بعد از این نظافت لکه ی کوچکی به خود گرفته...و کاملا سفید سفید باقی مانده!!
  • در صحنه ای که داشتن زندان رو تمیز میکردن متوجه شدم که اون حیوون بیچاره ای که با جارو میزدنش موش نبوده بلکه همستر بوده
  • از بامزه ترین سوتی ها این است که هنگام ورود یوسف به مصر روی سریال موسیقی عربی می شنویم. مصر آن زمان هنوز عرب نبود!!!
    آهنگساز صرفا با شنیدن نام مصر به دنبال ملودی ها و سازهای عربی رفته!
  • فرعون مصر که ادعای خدایی می کرد و خدا را بنده نبود به پوتیفار که از بندگانش است می گوید:
    "جناب"(!) پوتیفار!   و به یوسف: پسر "جان"!!!
    (توجه به روانشناسی شخصیت در نوشتن دیالوگ!)
  • اون قسمت که زنها دستشون رو با چاقو بریدن یادتونه؟به مدل چاقوها دقت کردید؟فکر کنم آقای سلحشور سر راه که میرفت سر فیلمبرداری خریده بود زیادی امروزی بود
  • کارگردان در حساسترین لحظات ، نوع بازی هنرپیشگان خود را به خدا سپرده !!!

    نمونه ی بارز ان لحظه ای که در حضور جناب بوتیفار آن طفل چند ماه دهان به سخن می گشاید و گواهی بر
    گناهکار بودن زلیخا می دهد
    هیچ کسی در آن جمع از سخن گفتن کودک تعجب نمی کند ! فقط مادر کودک سخنگو ! بدون کوچکترین تغییر
    میمیک صورت رو به دوربین می کند و می گوید : " مادر به فدایت تو چگونه سخن گفتی ؟! "
    و همچنین جناب بوتیفار روشنفکر معتقد به گفتگوی تمدن ها ! بسیار روشنفکرانه بدون کوچکترین خشمی از این عمل ؛ احتمالا این حرکت زلیخا را عملی ناجوانمردانه تلقی می کند ! و بدور از عصبانیت چند دیالوگی می گوید و ....
  • اول فیلم که یوسف مسول کنترل غذا تو آشپزخونه بود, به اینکه سهمیه غذای معبد 5 نفره ولی 20 تا غذا میبرند اعتراض میکنه. بعد میبینیم تعداد آدمای معبد نه 5تاست نه 20 تا. صدها خدمه تو معبد وول میخورن که معلوم نیس سهمیه غذاشون از کجاس.
    بعلاوه معبدی با اونهمه تشکیلات عریض و طویل که حتا سربازخانه و حرمسرا داره , یه آشپزخونه نداره که معاون کاهن بزرگ مجبور نباشه یقلویشو ورداره بیاد تو صف آشپزخونه بوتیفار پلو نذری بگیره.
  • احمقانه بودن بعضی رفتارها، مثلا مسئول شراب فرعون پشیمان میشود که این شراب سمی است نخورید، بعد هر دو نفر را میخواهند بکشند در حالی که علی‌الاصول باید وی پاداش میگرفت. یا فرعون آنقدر ابله است که میگوید دو نفر را ببرید بکشید و اصلا به عقلش خطور نمیکند که حتی یک سوال بپرسد چرا این کار را کردید و به تحریک چه کسی؟ تا بعد پوتیفار ، انیشتین وار اعلام نظر کند که باید آنها را زنده نگه داریم تا بگویند چه کسی؟ جالب اینجاست که در همان مجلس حتی یک سوال هم از آنها نمیپرسند به تحریک چه کسی؟ بعد هم این دو نفر را با هم در یک سلول می‌اندازند. در حالی که اگر گروهی قرار باشد اینقدر قوی باشد که به فکر کشتن فرعون بیفتد قطعا برای ساکت کردن و کشتن آنها هم اقدام میکند.
  • ضایع ترین بخش از سریال آمن هوتپ هستش..ایشون جزء معدود مصری هایی هستن که با لهجه اصفهانی صحبت میکنن...فکر کنین...میگه: "این بچه(با لهجه اصفهانی) رو بفرستین بره با بقیه بچا بازی کونه"...
    خیلی افتضاحه...
    یا اون یکی...از کاهنای معبد با لهجه کرمانشاهی...:" آی ...بیا ایجا بینم...تو نمیتانی منه ببینی...؟؟؟!!"
  • در زمانی که حضرت یوسف شلاق می خوردند. بر پشت پیراهنش آثار شلاق به صورت افقی بود، در حالی که نگهبان به صورت عمودی یعنی از بالا به پایین شلاق می زد!

    به نظر می رسد کارگردان به جای استفاده از نیروهای متخصص در گریم و طراح صحنه، از پسرخاله ها و پسر عمه های خودش استفاده کرده است
  • بزرگترین سوتی آن دادن نقش زلخیا به زنی 46 یا 47 ساله (کتایون ریاحی ) است در صورتیکه طبق آیات قرآن و احادیث زلیخا زنی جوان و بسیار زیبا جذاب بوده گویا ترسیده اند اگر این نقش را به یکی از هنرپیشه های جوان و زیبا تر از کتایون ریاحی بدهند تماشاچیان به گناه بیافتند.  }
{از اينجا از قسمت فرومهاي پرشين تولز كپي برداري شده است:
  • اگر دو تا لباس به شما و دوستتون که کنارتون هست بدن و لباس برای شما تنگ و برای دوست تون گشاد باشه باید چیکار کرد ؟
    1. مثل دو تا کودن فقط به هم نگاه کنید !
    2. لزوما باید از پیامبر خدا کمک بگیرید !
    3. کاریش نمی تونید بکنید.(چون فیلم ایرانیه !)
    4. مجموعه کامل پت و مت را یه بار ببینید شاید راهی به ذهنتون برسه ! }

انبار هرم

زرشك طلايي
همشهري جوان شماره 183
در ادامه تور سياحتي يوزارسيف(يوسف سابق) در مصر كه از بس بناهايش نو است، انگار تازه از زرورق درآمده‌اند، يوسف همراه با زليخا از كنار سيلوهاي هرمي شكل گندم رد شدند  كه ورودي اين سيلوها، پايين هرم قرار داشت و از پايين پر مي‌شد.
ما مانده‌ايم براي پركردن اين هرم و محدوده راس آن چه مي‌كردند؟ تند تند گندمها را مي‌ريختند و سريع درش را مي‌بستند؟ يا اينكه مي‌رفتند بالاي هرم و آنجا با قيف ،‌غله را مي‌ريختند توي هرم؟ آنوقت اگر درِ اين هرم انباري را باز كنند ، همه گندمها يكهو نمي‌پاشند بيرون؟
واقعاً اگر اهالي مصر باستان مثل طراح صحنه و دكور يوسف پيامبر فكر ميكردند كه نسلشان از گرسنگي منقرض مي‌شد.

خیابانی و تمشکی فوق تمشکهای دیگر

تمشک طلایی تمشک طلايي
چهارشنبه اول آبان 1387 - گزارش بازی چلسی و آس رم به عهده خیابانی است و طبق معمول افاضات بی حد و حصر! در یکی از همین افاضات در حین درگیری دکو از چلسی و پانوچی از آس رم بر سر توپ، حضرت خیابانی جمله ای تقریبا به این مضمون ایراد فرمودند: "دکو قبلا در بارسلونا بوده و پانوچی در رئال مادرید و امشب به یاد بازی های ال کلاسیکو که در مقابل هم قرار گرفته اند در این بازی تجدید خاطره می کنند."
بد نیست بدانید پانوچی از سال 1996 تا سال 1999 در عضویت باشگاه رئال مادرید بوده است در حالی که دکو از سال 2004 به باشگاه بارسلونا ملحق گردید و تا فصل پیش در آنجا توپ زد.
سابقه باشگاهی پانوچی
سابقه باشگاهی دکو
حالا این دو بازیکن چطور در ال کلاسیکو با هم روبرو شده اند و خاطرات قشنگ قشنگ با هم داشته اند فقط خیابانی می داند و بس!

صندوق پس اندار مسكن جوانان

تمشك طلايي
در تبليغ بانك مسكن كه پدر مدام در گوش بچه از هنر پس اندازش براي آينده مي گويد و بچه هم تمام ميز را به گند كشيده است ، در آخر كار كه دستمال را براي پدرش جلو مي‌آورد ميز كاملاً تميز و شسته است. چرا؟

تيتراژ بزنگاه

گوي طلايي
2 نكته جالب در تيتراژ سريال "بزنگاه" هست :
1-توجه دادن براي كم و زياد شدن ولوم در جاي مناسب
2- تغيير رنگ اسامي دست اندركاران سريال با توجه به رنگ پس زمينه بطوريكه براحتي همه اسامي قابل خواندن هستند.در خيلي از تيتراژها اين مشكل بوده كه به زحمت اسامي قابل خواندن بوده اند.

علی پروین، ورزش و مردم و تیم ملی

تمشک طلایی تمشک طلايي
برنامه ورزش و مردم - جمعه 87/06/15 - مصاحبه ای با علی پروین در مورد تیم ملی داشت که ایشان در خلال صحبتهای شیرینشان این جمله حکیمانه را فرمودند که: "اگر تیم ملی 5 بازی خانه گی خود را ببرد مستقیما به جام جهانی خواهیم رفت". بنده خدا بعد از این همه سال فوتبال بازی کردن، هنوز نمی دونست که یک تیم در یک گروه 5 تیمی، فقط 4 بازی خانه گی خواهد داشت. البته تمشک اصلی به دست اندرکاران برنامه ورزش و مردم تعلق می گیره که این اشتباه را اصلاح نکرده اند چون احتمالا اونها هم ریاضیاتشون بله!

چه اصراري براي گزارشگري عليفر هست؟

تمشك طلايي
روز بازي ايران و آذربايجان، سرهنگ در گزارش بازي پياپي داور بازي را بجاي ممبيني ، هدايت مبيني مي‌خواند و از اين اسمِ كامل گفتن خودش هم كم لذت نمي‌برد.
در جايي ديگر سر صحنه مشكوك به پنالتي ايران، سرهنگ گفت :" حالا در چهره برتي فوكس نگراني اعلام پنالتي كاملاً مشهود است" و ما غير از چهره سرد و بيروح و كاملاً خونسرد فوكس ، هيچ نگراني نديديم.
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes