خدانگهدار يوزارسيف

چون در حال حاضر ، سريال يوسف پيامبر به تنهايي سردمدار تمشك طلايي شده است ، فقط به آن مي‌پردازيم:
بخش تمشك طلايي:
1- يوسف (ع) در هنگام خروج با زندانيان با همه خداحافظي مي‌كند و جلوي در خروجي هم به نگهبانان زندان "خدانگهدار" مي‌گويد و آن بي دينان ِ آمون‌پرست هم در جوابش مي‌‌گويند: " خدانگهدار"!
2- هميشه از زندانهاي فرعونهاي مصر به عنوان مخوفترين و هولناكترين مكانها نام برده مي‌شود، در حالي كه در اين سريال ، گويا پاي اصلاحات آقاي شاهرودي هم به زندانهاي چي چي تيپ سوم و چهارم باز شده ، زندانيان براي خود با گل و خاك ، كاردستي درست مي‌كنند و در كلاسهاي ايدئولوژيك حضرت يوسف شركت مي‌كنند و هيچ اصرار و تمايلي هم براي بيرون رفتن از زندان ندارند. دور هم خوش مي‌گذرانند. تنها صحنه خشونت بار و بالاي 18 سال ِ زندان هم جايي است كه شلاقي به يك زنداني در هنگام بازي با سنگها در بيابان زده مي‌شود.
3- صداي پارازيت موبايل در وسط گفتگوي زليخا و زنان مصر كه ديگر از افتخارات استاد سلحشور در اين قسمت است. شايد اين از دسته هنرهايي بوده كه فقط استاد داشته ، نمي‌خواسته كسي ديگر اين سريال را بسازد.
بخش گوي طلايي:
از حق نبايد گذشت كه جلوه هاي ويژه در خوابهاي فرعون مصر از معدود كارهاي زيبا و كم نقصي بود كه نمونه‌اش كمتر در انيميشنها و جلوه هاي كامپيوتري كارهاي داخلي ديده مي‌شود و لازم به ذكر است اين قسمت جايي است كه به سلحشور ارتباطي ندارد.

اين يوسف كيست كه زليخا ديوانه اوست؟

چون كار سريال يوسف پيامبر از تريلي 18 چرخ تمشك هم گذشته ، مجموعه موضوعات طنز مرتبط با آن در حد امكان در اينجا گرد آوري شده است.
{از اينجا تا پايان كروشه بعدي از وبلاگ مژگان افروزي كپي برداري شده است
  • به منطق این دیالوگها توجه شود : محافظ یوسف دارد او را تحویل می دهد به زندانبان و می گوید: این پیشکار جناب پوتیفار است....درست بعد از رفتن او زندانبان می پرسد: قیافه ات به بنده ها نمی خورد؟؟!!!
  • در همان محیط بسیار آلوده زندان که انگار روی دیوارهایش روغن موتور ریخته اند هنگام نظافت، گرد و غبار و ... به عرش اعلی رسیده است اما نه ذره ای از موهای حالت داده شده ی یوسف به هم ریخته و نه پیراهن سفیدش بعد از این نظافت لکه ی کوچکی به خود گرفته...و کاملا سفید سفید باقی مانده!!
  • در صحنه ای که داشتن زندان رو تمیز میکردن متوجه شدم که اون حیوون بیچاره ای که با جارو میزدنش موش نبوده بلکه همستر بوده
  • از بامزه ترین سوتی ها این است که هنگام ورود یوسف به مصر روی سریال موسیقی عربی می شنویم. مصر آن زمان هنوز عرب نبود!!!
    آهنگساز صرفا با شنیدن نام مصر به دنبال ملودی ها و سازهای عربی رفته!
  • فرعون مصر که ادعای خدایی می کرد و خدا را بنده نبود به پوتیفار که از بندگانش است می گوید:
    "جناب"(!) پوتیفار!   و به یوسف: پسر "جان"!!!
    (توجه به روانشناسی شخصیت در نوشتن دیالوگ!)
  • اون قسمت که زنها دستشون رو با چاقو بریدن یادتونه؟به مدل چاقوها دقت کردید؟فکر کنم آقای سلحشور سر راه که میرفت سر فیلمبرداری خریده بود زیادی امروزی بود
  • کارگردان در حساسترین لحظات ، نوع بازی هنرپیشگان خود را به خدا سپرده !!!

    نمونه ی بارز ان لحظه ای که در حضور جناب بوتیفار آن طفل چند ماه دهان به سخن می گشاید و گواهی بر
    گناهکار بودن زلیخا می دهد
    هیچ کسی در آن جمع از سخن گفتن کودک تعجب نمی کند ! فقط مادر کودک سخنگو ! بدون کوچکترین تغییر
    میمیک صورت رو به دوربین می کند و می گوید : " مادر به فدایت تو چگونه سخن گفتی ؟! "
    و همچنین جناب بوتیفار روشنفکر معتقد به گفتگوی تمدن ها ! بسیار روشنفکرانه بدون کوچکترین خشمی از این عمل ؛ احتمالا این حرکت زلیخا را عملی ناجوانمردانه تلقی می کند ! و بدور از عصبانیت چند دیالوگی می گوید و ....
  • اول فیلم که یوسف مسول کنترل غذا تو آشپزخونه بود, به اینکه سهمیه غذای معبد 5 نفره ولی 20 تا غذا میبرند اعتراض میکنه. بعد میبینیم تعداد آدمای معبد نه 5تاست نه 20 تا. صدها خدمه تو معبد وول میخورن که معلوم نیس سهمیه غذاشون از کجاس.
    بعلاوه معبدی با اونهمه تشکیلات عریض و طویل که حتا سربازخانه و حرمسرا داره , یه آشپزخونه نداره که معاون کاهن بزرگ مجبور نباشه یقلویشو ورداره بیاد تو صف آشپزخونه بوتیفار پلو نذری بگیره.
  • احمقانه بودن بعضی رفتارها، مثلا مسئول شراب فرعون پشیمان میشود که این شراب سمی است نخورید، بعد هر دو نفر را میخواهند بکشند در حالی که علی‌الاصول باید وی پاداش میگرفت. یا فرعون آنقدر ابله است که میگوید دو نفر را ببرید بکشید و اصلا به عقلش خطور نمیکند که حتی یک سوال بپرسد چرا این کار را کردید و به تحریک چه کسی؟ تا بعد پوتیفار ، انیشتین وار اعلام نظر کند که باید آنها را زنده نگه داریم تا بگویند چه کسی؟ جالب اینجاست که در همان مجلس حتی یک سوال هم از آنها نمیپرسند به تحریک چه کسی؟ بعد هم این دو نفر را با هم در یک سلول می‌اندازند. در حالی که اگر گروهی قرار باشد اینقدر قوی باشد که به فکر کشتن فرعون بیفتد قطعا برای ساکت کردن و کشتن آنها هم اقدام میکند.
  • ضایع ترین بخش از سریال آمن هوتپ هستش..ایشون جزء معدود مصری هایی هستن که با لهجه اصفهانی صحبت میکنن...فکر کنین...میگه: "این بچه(با لهجه اصفهانی) رو بفرستین بره با بقیه بچا بازی کونه"...
    خیلی افتضاحه...
    یا اون یکی...از کاهنای معبد با لهجه کرمانشاهی...:" آی ...بیا ایجا بینم...تو نمیتانی منه ببینی...؟؟؟!!"
  • در زمانی که حضرت یوسف شلاق می خوردند. بر پشت پیراهنش آثار شلاق به صورت افقی بود، در حالی که نگهبان به صورت عمودی یعنی از بالا به پایین شلاق می زد!

    به نظر می رسد کارگردان به جای استفاده از نیروهای متخصص در گریم و طراح صحنه، از پسرخاله ها و پسر عمه های خودش استفاده کرده است
  • بزرگترین سوتی آن دادن نقش زلخیا به زنی 46 یا 47 ساله (کتایون ریاحی ) است در صورتیکه طبق آیات قرآن و احادیث زلیخا زنی جوان و بسیار زیبا جذاب بوده گویا ترسیده اند اگر این نقش را به یکی از هنرپیشه های جوان و زیبا تر از کتایون ریاحی بدهند تماشاچیان به گناه بیافتند.  }
{از اينجا از قسمت فرومهاي پرشين تولز كپي برداري شده است:
  • اگر دو تا لباس به شما و دوستتون که کنارتون هست بدن و لباس برای شما تنگ و برای دوست تون گشاد باشه باید چیکار کرد ؟
    1. مثل دو تا کودن فقط به هم نگاه کنید !
    2. لزوما باید از پیامبر خدا کمک بگیرید !
    3. کاریش نمی تونید بکنید.(چون فیلم ایرانیه !)
    4. مجموعه کامل پت و مت را یه بار ببینید شاید راهی به ذهنتون برسه ! }

انبار هرم

زرشك طلايي
همشهري جوان شماره 183
در ادامه تور سياحتي يوزارسيف(يوسف سابق) در مصر كه از بس بناهايش نو است، انگار تازه از زرورق درآمده‌اند، يوسف همراه با زليخا از كنار سيلوهاي هرمي شكل گندم رد شدند  كه ورودي اين سيلوها، پايين هرم قرار داشت و از پايين پر مي‌شد.
ما مانده‌ايم براي پركردن اين هرم و محدوده راس آن چه مي‌كردند؟ تند تند گندمها را مي‌ريختند و سريع درش را مي‌بستند؟ يا اينكه مي‌رفتند بالاي هرم و آنجا با قيف ،‌غله را مي‌ريختند توي هرم؟ آنوقت اگر درِ اين هرم انباري را باز كنند ، همه گندمها يكهو نمي‌پاشند بيرون؟
واقعاً اگر اهالي مصر باستان مثل طراح صحنه و دكور يوسف پيامبر فكر ميكردند كه نسلشان از گرسنگي منقرض مي‌شد.

خیابانی و تمشکی فوق تمشکهای دیگر

تمشک طلایی تمشک طلايي
چهارشنبه اول آبان 1387 - گزارش بازی چلسی و آس رم به عهده خیابانی است و طبق معمول افاضات بی حد و حصر! در یکی از همین افاضات در حین درگیری دکو از چلسی و پانوچی از آس رم بر سر توپ، حضرت خیابانی جمله ای تقریبا به این مضمون ایراد فرمودند: "دکو قبلا در بارسلونا بوده و پانوچی در رئال مادرید و امشب به یاد بازی های ال کلاسیکو که در مقابل هم قرار گرفته اند در این بازی تجدید خاطره می کنند."
بد نیست بدانید پانوچی از سال 1996 تا سال 1999 در عضویت باشگاه رئال مادرید بوده است در حالی که دکو از سال 2004 به باشگاه بارسلونا ملحق گردید و تا فصل پیش در آنجا توپ زد.
سابقه باشگاهی پانوچی
سابقه باشگاهی دکو
حالا این دو بازیکن چطور در ال کلاسیکو با هم روبرو شده اند و خاطرات قشنگ قشنگ با هم داشته اند فقط خیابانی می داند و بس!

صندوق پس اندار مسكن جوانان

تمشك طلايي
در تبليغ بانك مسكن كه پدر مدام در گوش بچه از هنر پس اندازش براي آينده مي گويد و بچه هم تمام ميز را به گند كشيده است ، در آخر كار كه دستمال را براي پدرش جلو مي‌آورد ميز كاملاً تميز و شسته است. چرا؟

تيتراژ بزنگاه

گوي طلايي
2 نكته جالب در تيتراژ سريال "بزنگاه" هست :
1-توجه دادن براي كم و زياد شدن ولوم در جاي مناسب
2- تغيير رنگ اسامي دست اندركاران سريال با توجه به رنگ پس زمينه بطوريكه براحتي همه اسامي قابل خواندن هستند.در خيلي از تيتراژها اين مشكل بوده كه به زحمت اسامي قابل خواندن بوده اند.

علی پروین، ورزش و مردم و تیم ملی

تمشک طلایی تمشک طلايي
برنامه ورزش و مردم - جمعه 87/06/15 - مصاحبه ای با علی پروین در مورد تیم ملی داشت که ایشان در خلال صحبتهای شیرینشان این جمله حکیمانه را فرمودند که: "اگر تیم ملی 5 بازی خانه گی خود را ببرد مستقیما به جام جهانی خواهیم رفت". بنده خدا بعد از این همه سال فوتبال بازی کردن، هنوز نمی دونست که یک تیم در یک گروه 5 تیمی، فقط 4 بازی خانه گی خواهد داشت. البته تمشک اصلی به دست اندرکاران برنامه ورزش و مردم تعلق می گیره که این اشتباه را اصلاح نکرده اند چون احتمالا اونها هم ریاضیاتشون بله!

چه اصراري براي گزارشگري عليفر هست؟

تمشك طلايي
روز بازي ايران و آذربايجان، سرهنگ در گزارش بازي پياپي داور بازي را بجاي ممبيني ، هدايت مبيني مي‌خواند و از اين اسمِ كامل گفتن خودش هم كم لذت نمي‌برد.
در جايي ديگر سر صحنه مشكوك به پنالتي ايران، سرهنگ گفت :" حالا در چهره برتي فوكس نگراني اعلام پنالتي كاملاً مشهود است" و ما غير از چهره سرد و بيروح و كاملاً خونسرد فوكس ، هيچ نگراني نديديم.

گزارشگر رادیو ورزش

تمشک طلایی تمشک طلايي
دیروز داشتم از طریق رادیو بازی تیم های مس کرمان و استقلال تهران رو پی گیری می کردم. گزارشگر یه جمله گفت به این مضمون: "امروز بازیکنان مس در مقابل شیاطین آبی قرار گرفتند"!

سریال ترانه مادری، همیشه تابستان

تمشک طلایی تمشک طلايي
اگر در سریال ترانه مادری - که اخیرا هر شب از شبکه سوم سیما پخش می شه - دقت کرده باشید دانشجویان ترم یک رو تموم کردند ترم دوم رو هم شروع کردند ولی آب و هوا همچنان تابستانیه! یه قطره بارونی برفی هم بباره و بازیگرها یه کاپشنی چیزی بپوشند بد نیست!

هر انریکه ای که اون انریکه نیست

تمشک طلایی تمشک طلايي
enrique vs henrique
اخبار ورزشي ساعت 18:45 ديروز (87/05/02) اشتباه فاحشي داشت. خبري پخش شد مبني بر انتقال انريکه بازيکن برزيلي تيم بارسلونا -که به تازگي با قراردادي 5 ساله به اين باشگاه پيوسته - به صورت قرضي به باشگاه بايرلورکوزن؛ اما در تصاوير پخش شده براي اين خبر، تصاوير و صحنه هايي از بازي لوييز انريکه مارتينز بازيکن دهه گذشته بارسلونا به نمايش گذاشته شد.
واقعا جاي تاسف داره که در پربيننده ترين اخبار ورزشي سيما، چنين اشتباهي رخ بدهد.
پ.ن. : همین خبر در خبرگزاری فارس

کارشناس همه منظوره

دیشب - 87/04/23 - در برنامه سینما اقتباس از شبکه چهار، کی به عنوان کارشناس و منتقد سینما صحبت کرده باشه خوبه؟! همین آقای صدر کارشناس فلسفی و موقشنگ برنامه گزارش ورزشی! من که نفهمیدم سینما چه دخلی به فوتبال داره که این بابا تو هر دوتاش کارشناس خبره حساب میشه؟!
حالا هم نمیدونم به صدا و سیما و این کارشناس باید گوی داد تمشک داد یا زرشک.

مرد سنتي

تمشك طلايي
خودم- مرگ يك مرد سنتي
نميدانم چه اصراري است كه جيراني در سريال مرگ تدريجي يك رويا اين عبارت "مرد سنتي " را به اصرار مي‌خواهد در چشم ما فرو كند. مُرديم از بس از هر 4 تا كلمه يكيش شده "مرد سنتي" .

تمشکهای همشهری جوان شماره 169

تمشک طلایی

بدتر از مرگ
فرزاد.م : در برنامه "چراغ خاموش" گزارشگر می خواست کمبود خدمات بیمارستانی را نشان بدهد و برای همین از یکی از مسوولان بیمارستان پرسید:" تا حالا پیش اومده بخاطر نبود آمبولانس ، بیماری فوت کند یا اتفاق بدتری براش بیفته؟"
خداییش اتفاقی بدتر از مرگ هم هست ؟

بی خبر از کریس دی برگ
هفته قبل، آمدن کریس دی برگ –خواننده مشهور ایرلندی- به ایران مهمترین خبر رسانه های دنیا، سایتها و روزنامه های داخلی بود.دی برگ در ایران حرفهای خوبی هم زد اما در تمام 2 روزی که در تهران بود هیچ خبری از او در رسانه ملی پخش نشد تا یکبار دیگر فرصت دیگری از دست بچه های تلویزیون در برود.آنها هیچ عکس العملی نشان ندادند و فرصت حضور یکی از معروفترین چهره های موسیقی جهان رااز دست دادند .به همین راحتی .

ورزش از نگاه دو و نظرسنجی به سبک کوثری

تمشک طلایی تمشک طلايي
در برنامه ورزش از نگاه دو (دهم خرداد 87) در حالی که به تازگی پرسپولیس با افشین قطبی قهرمان شده و دوست و دشمن وی را موفق قلمداد می کنند، جناب کوثري سوال نظرسنجي را به اين ترتيب مطرح فرمودند:
عملکرد افشين قطبي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
1- خيلي خوب
2- خوب
3- متوسط
تمشک طلایی به خاطر بی محتواترین، بی هدف ترین، بی تاثیرترین و متملقانه ترین نظرسنجی، به برنامه ورزش از نگاه دو و شخص آقای کوثری اختصاص داده می شود.

رضا رشیدپور و مثلث شیشه ای


برنامه جدید رضا رشیدپور با نام مثلث شیشه ای یکی دوشبی است که شروع شده و از همین شروع کار نشون داده که تواناییهای بالقوه ای برای کسب گوی و تمشک دارد. علی الحساب شخصا یک گوی و یک تمشک بهش میدم تا بعد:
تمشک طلایی تمشک طلايي
در جایی از برنامه، رشیدپور هنگام بحث از دکتر کلانتر پرسید:"مگر پزشکها سوگندنامه نمی خورند؟"؛ خواستم بگم آقای رشیدپور! اونی که می خورند سوگنده نه سوگندنامه!
گوی طلایی گوی طلايي
این تلفن 120 ثانیه ای اول برنامه هم خیلی جالبه مخصوصا که با کسی شوخی نداره، هیچ فرقی نمی کنه کی پشت خط باشه، سر 120 ثانیه تلفن قطع میشه!

آقای عیاری شما دیگه چرا؟

زرشک طلایی
خودم: 206 و دکتر قریب
آقای عیاری با همه ظرافتی که در سریال دکتر قریب بکار برده است که جای تحسین دارد اما در صحنه ای که دکتر قریب در شب و داخل ماشین در حال حرکت است، در جایی جزو ماشینهای پارک شده گوشه خیابان هم یک مینی بوس فیات و هم یک پژو 206 سفید دیده شد که جای دقت بیشتری می طلبید.

گزارشگر بازی مس کرمان و پرسپولس تهران

تمشک طلایی تمشک طلايي
این گزارشگر کرمانی بازی مس و پرسپولس بدجوری توی تمشک ها غوطه ور بود. در صحنه ای از بازی پس از یک ضربه سر گفت "عجب شوت محکمی" و در صحنه ای دیگر بعد از یک شوت سی متری هم گفت "چه ضربه سری میزنه"! حیف بود از تمشک طلایی بی نصیب بمانند. یاد عباس بهروان به خیر!

خواب دیدن بیداری

مطلب شهريار در خصوص آخرين قسمت سريال بيداري.

ما واقعاً مردیم

گوی طلایی

خودم: دست مریزاد آقای عیاری

یکی از بهترین و زیباترین و تاثیرگذارترین قسمتهای سریال دکتر قریب، این هفته مربوط به درآوردن جناره از قبر و انتقال مخفیانه آن به خانه پدری دکتر قریب برای تشریح بود. تمام لحظات همراه با دلشوره ، ترس ، غم و هیجانی که تا مدتی بی اختیار آدم را درگیر خودش می‌کرد . بیخود نیست 5 سال صرف وقت برای ساختن این سریال شده است . با روح و روان آدم بازی می‌کند.

َاستاد شهریار و بانک کشاورزی

گوی طلایی
گوی طلايي
بالاخره من هم یک مورد لایق گوی پیدا کردم. این هفته در اواسط پخش سریال شهریار از شبکه دو، بلافاصله پس از سکانس استخدام شهریار در بانک کشاورزی، برنامه قطع شد و تبلیغات بانک کشاورزی با بیتی منصوب به شهریار که همکاری خود با بانک کشاورزی را مایه افتخار دانسته بود پخش گردید. به نظرم بسیار به جا و تاثیر گذار بود و مستحق دریافت گوی طلایی.

کوثری، بزرگ شو

تمشک طلایی
خودم: باز هم جهانگیر کوثری در برنامه ورزش از نگاه دو با مسابقه اس ام اسی با این عنوان که "با این شکست پرسپولیس آیا افشین قطبی در سمت خود باقی خواهد ماند؟" با نشان دادن استقلالی بودن خود و کنار گذاشتن جنبه بیطرفانه بودن یک برنامه ، خود را کاندید یک تمشک طلایی دیگر کرد

آقای صدر و گزارش ورزشی

تمشک طلایی تمشک طلايي
تمشکی باید تقدیم کرد به آقای صدر کارشناس فوتبال -که اکثرا در مسابقات جام باشگاههای اروپا ظهور مینمایند- به دلیل اینکه نقدشان بیشتر نقد ادبی، فلسفی و هنری است تا نقد ورزشی.

زرشك طلايي

زرشك طلايي

خودم : مزدك جمله سازي مي كند:
در گزارش بازي پرسپوليس و استقلال ، مزدك ميرزايي كه به اصرار تمام شعارهاي حك شده بر روي صفحه را مي خواند و تفسير ميكرد ، در جمله اي تاريخي كه مضمونش اين ميشد، گفت: "‌امسال كه در سال نوآوري و شكوفايي هستيم، هر تيمي كه نوآوري و خلاقيت بيشتري به خرج دهد، برنده ميدان خواهد بود."
اگر امسال ، سال تكريم ارباب رجوع بود ، دو تيم بايد چكار ميكردند؟ اي مزدك زرشك به جيب.
خودم: ياوه گويي بهمن هاشمي:
با عرض پوزش از بداخلاقي ادبياتي . اما برنامه رنگارنگ بهمن هاشمي كه به جرات ميتوان گفت ،‌ هجوترين، چيپ ترين، بيمعناترين، سبك ترين و بيمزه ترين ديالوگهاي تاريخ بشريت را بر روي ويديوهاي اتفاقات جالب گذاشته است ، حتي لايق گرفتن زرشك هم نيست. اين برنامه لايق هيچي است .

تيتراژ دادگاهي

تيتراژسريال طنز "مرد هزار چهره" مهران مديري به خاطر معرفي تك تك عوامل سريال آنهم به شكلي نو و در قالب حضورشان در دادگاه لايق گوي طلايي است.

اولين تمشك سال 87

برنامه هاي سال تحويل همه يك طورهايي مجري بيس بودند كه در اين ميان احسان عليخاني به دليل تقليد بيش از اندازه از تيپ فرزاد حسني و توي حس رفتنش بايد يك عدد تمشك بگيرد.

زوروی بانک ملت

گوی طلایی
خودم: زوروی لوگان سوار
تبلیغ جوایز خودروی لوگان بانک ملت که زورو به جای اسب ، سوار لوگان شده ، جلوی گروهبان گارسیا ویراژ میدهد ، شایسته گوی طلایی است. تبلیغ قبلی جوایز شمش طلا هم که برداشتی از دزدان دریایی کارائیب بود ، قابل توجه بود.

38

تمشک طلایی
خودم : سرمای حاجیلو
هر چند وقت یکبار این محسن حاجیلو ظهور میکند، یک برنامه خنک و تکراری و بی محتوا به مناسبتهای مختلف به خورد ملت میدهد.
میان برنامه 38 که کپی همه کارهای تکراری و لوس محسن حاجیلو (سبز در سبز و ...) است ، سزاوار یک سطل تمشک است که از برادر بزرگوارش، اصغر حاجیلو می خواهیم ضمن تقدیم آن به محسن ، دستش را در جای دیگری بند کند.

گزیده گوی وتمشک طلایی همشهری جوان

تمشک طلایی :

همشهری جوان : پرواز با هواپیمای ورشکسته
رضا کیانیان(مهندس خلعتبری) کارگاههای خود را تعطیل کرده، میخواهد فرار کند .در یکی از سکانسها، او به دفتر هواپیمایی پان آمریکن(خطوط هواپیمایی آمریکا) میرود تا بلیط بگیرد. ماجرا درسال 1357 اتفاق می افتد، در حالیکه خطوط هواپیمایی پان آمریکن در سال 1354 ورشکست و تعطیل شده است. حالا سال 1357 دفتر و نمایندگیش در ایران چه میکند؟ این را باید از سازنده های سریال "یک مشت پر عقاب " پرسید.

گوی طلایی:

مهدی محمدیانی:گل کامپیوتری رونالدینیهو
بازی بارسلونا-آتلتیکو مادرید خیلی آرام دنبال میشود و بازی 0- 0 است .یکهو رونالدینیهو با یک برگردان خفن، گل اول را میزند و فردوسی پورکه تا آن لحظه بازی را آرام گزارش میکند ناگهان به وجد می آید :" چه گلی میزنه این رونالدینیهو، یه گل کامپیوتری، یه برگردون بی نقص.." تا یک ربع ، فردوسی پور با هیجان خاصی از گل تعریف میکند، کلی شارژ شده و پشت سرهم عبارتی در مدح رونالدینیهو می گوید .این حال و هوا روی بازی هم تاثیر میگذارد و بارسلونا 4-2 میبازد. با این حال، این انرژی عجیب عادل واقعاً جالب بود.

برنامه نود و محمد فنایی

تمشک طلایی تمشک طلايي
آقاي محمد فنايي (کارشناس داوری) هر بار که در برنامه نود شرکت مي کنند، به هنگام قرعه کشي، اولين عددي که اعلام مي کنند 1994 است. آقای فنایی! آقای فنایی! به خدا همه ما می دانیم شما کمک داور بازی فینال جام جهانی 94 بوده اید. ظرفیت داشته باشید لطفا!

ما همچنان منتظریم

با اینکه برای کسب اجازه و جواز کسب معتبر، به دوستان جوان همشهری ایمیل زدیم ، اما چون محل ... هم بهمان نگذاشتند ، فعلاً بدون جواز کسب ، کارمان را ادامه میدیم.
تمشک طلایی :
خودم - کوثری بیطرف!
در برنامه " ورزش از نگاه 2 " جناب کوثری در یک اقدام کاملاً بیطرف و غیر استقلال دوستانه! در مسابقه اس ام اس ، از لیست مربیان پیشنهادی برای سرمربیگری تیم ملی ، اسمی از افشین قطبی نیاورده بود .تهیه کنندگی سینما بیشتر برازنده ی بابای باران است.

آقای بهروان

تمشک طلایی تمشک طلايي
آقای بهروان گزارشگر ورزشی سیما، دیروز طی مسابقه هندبال ایران و کره جنوبی در حالی که به شدت از حضور تماشاگران ذوق مرگ شده بود گفت: "باید بگم که استقبال تماشاگران از این بازی بی نظیر و حتی می تونم بگم [مکث زیاد، وقتی فهمید بی نظیر دیگه آخرشه] بهتره بگم کم نظیر بوده".

گوي طلايي، تمشك طلايي همشهري جوان شماره 155 بيست بهمن 1386

گوي طلايي :
-همشهري جوان: شوهرت با كلنگ زد!
"بيان تو ، اون در به درها" . دكتر ياوري در مطبش لم داده و يك پيرزن و پيرمرد مي‌آيند داخل. دكتر عكس كمر پيرزن را مي‌بيند و شروع مي‌كند:" اين ستون فقرات كدوم جونوريه... با كشتي و هواپيما تصادف نكردي؟... اين شوهرت با بيل و كلنگ افتاده به جونت...فيل هم بود استخون پوكي كه هيچ، كفن پوكي گرفته بود!" ديالوگها و بازي فوق العاده هاشمي در "رقص پرواز" در همان اولين قسمت خيلي خوب از آب درآمده بود.
ديالوگهايي كه عليزضا طالب زاده –نويسنده دوران سركشي- نوشته، واقعاً محكم و با نمك هستند.مطمئناً چند دقيقه بعد همين قسمت اول را يادتان هست، يكي به دوي تلفني هاشمي با همسايه‌اش در موشك باران تهران " صدام غلط ميكنه اينجا رو بزنه...من تبعه آمريكام ... تو هم اگه خيلي نگران وضع زرد خودتي ، او آر اس بخور ازاين حال بيفتي" . حتماً تا اين قسمت آخر هم ديالوگها و بازيهاي خوب كم نبوده ولي چون سريال هر شب پخش ميشود ،‌ما فقط يكبار مي‌توانيم به اين شاهكار گوي بدهيم.

-مسعود غزل خدابخش، مريم قره داغي : تمام مراسم استقبال
"جان حضرت آقا در خطره، راه رو براي ماشين ايشون باز كنيد.از سر راه كنار بريد."
شهيدصدوقي با لهجه يزدي اش روي سن محل سخنراني امام در بهشت زهرا از استقبال كننده ها مي‌خواهد كه از سر راه كنار بروند. شهيد مطهري هم همين كار را مي‌كند.اين بخشي از مستند 4 ساعته‌اي بود كه جمعه 12 بهمن با زيرنويس "12 بهمن 57 ، بازگشت تاريخي امام به ميهن" از شبكه 3 پخش شد. پخش تمام تصاوير مراسم استقبال ، لحظه ورود امام ، گزارشگري كه در سكوتي كه همه منتظر پياده شدن امام بودند داشت جمله مي‌ساخت. خيابانهاي پر از جمعيت ، نحوه پوشش تلويزيوني كه يك گروه در مهرآباد ، يك گروه در بهشت زهرا و يك گروه در مسير بودند ، قرآن خواندن محمد اصفهاني در بهشت زهرا وپخش تمام سخنراني امام، همه و همه خيلي جذاب بود.با اينكه تصاوير آرشيوي خام و بدون توضيحات و موسيقي و تدوين بود، اما خيلي ديدني بود.


تمشك طلايي
-زينب زرماني : من نبودم
بهمن هاشمي در مسابقه زنده ردپا خيلي بيربط يكهو شعرخواندنش گرفت و گفت:" من نبودم دستم بود تقصير آستينم بود. آستين مال كتم بود ، كتم مال بابام بود،‌بابام مال ايران بود، ايران مال زمين بود، زمين مال جهان بود، جهان مال خدا بود، خدا از اون خوبها بود." واقعاً كه چي؟!
- مصطفي درويش وند: كارت همه طرفه
در تبليغ كارت هوشمند يك بانك ، طرف براي اينكه اسم بانك را ببيند، آنرا برعكس وارد دستگاه كارت‌خوان مي‌كند وپول هم پرداخت ميشود. اين ديگر چه كارتي است؟!

" منتظر گوي و تمشكهاي شما هستيم"

ورزش از نگاه دو و آقای کوثری

با اجازه صاحب وبلاگ
تمشک طلاییدر اینجا تمشک طلایی اهدا می شود به آقای جهانگیر کوثری مجری برنامه ورزش از نگاه دو به خاطر اشتباه مکرر در تلفظ کلمه "بانک". ایشان می فرمایند: "بانگ پاسارگاد، بانگ هزاره سوم"!
البته برنامه ورزش از نگاه دو مستعد دریافت تمشک های بیشتری است که باقی را می گذاریم به عهده شما.

پرونده پدرخوانده وطنی

سطل تمشک طلایی برای سریال پدرخوانده در اینجا جمع آوری شده است و به تدریج به آن اضافه خواهد شد.
1- نوشته ی آریوبرزن : (خلاصه )بی تردید میدونید که محمد رضا شاه متولد سال 1298 هجری خورشیدی بود . نتیجه ساده ای که میشه از این گزاره گرفت این ه که ایشون تو سال 1332 که دولت مصدق رو ساقط کرد - 34 سال بیشتر نداشته . حالا شما به این عکس یک بار دیگه نگاه کنید . آیا چهره شاه درسن 34 سالگی اینطوری بوده ؟! تا اونجایی که من توی عکس ها دیده ام ، شاه موقعی که داشت برای همیشه ایران رو ترک میکرد ( سال 57 ) یعنی زمانی که 59 سال داشت چهره ای مشابه این بازیگر عزیز داشته و این یعنی اینکه کارگردان بسیار کاردان ! ما هنوز نمی دونه که برای نمایش شاه در سال 32 نباید بازیگر ش رو مطابق تصاویر شاه در سال 57 گریم کنه ! آقای کارگردان بسیار عزیز که نمیدونم اسم فیلمت چی بوده که اسم خودتون رو از روش پیدا کنم ، شما که اونقدر اعتماد به نفس داری که پروژه تاریخی میسازی ، بهت حق میدم اگه شاه رو توی سال 32 ندیده باشی ( همونطور که من هم ندیده ام ) ، اما چهار تا دونه عکسش رو که میتونستی نگاه کنی . نمیتونستی ؟(عکس)
2- نوشته ی سوشیانت :تو اين سريال اخير كه فقط سه قسمت‌اش پخش شده چندتا اشتباه فاحش بود، يكي اش ان‌كه تو دربار داره ماجراي ازدواج ثريا با محمدرضا رو نشون مي‌ده، از طرفي هم‌زمان شده با روزهاي بعد ماجراي ملي‌شدن نفت و نخست‌وزيري‌ مصدق و قيام مردم تهران. اين دوتا فكر كنم يه 2 - 3 سالي با هم فاصله داشتن. راستي مشاورتاريخي اين پروژه هم عبدالله شهبازي‌يه كه مورخ چيره‌دستيست،
اما اون چيزي كه الان مي‌خوام بگم اينه كه تا امشب ناگهان در تيتراژ پاياني آهنگ معروف يار دبستاني پخش‌شد، حال آن‌كه در دو قسمت گذشته ترانه‌ي تيتراژ چيز ديگري بود به آهنگسازي امين مهاجري و خوانندگي يه نفر ديگه(فكركنم اميربهرام كاويان پور !،) ولي امشب بدون تغيير در متن تيتراژ (يعني حفظ نام آهنگساز و خواننده) ترانه‌ي ماندگار يار دبستاني روگذاشت كه هم به‌عنوان سمبل يك جريان خاص به‌كارمي‌ره هم خيلي‌ها باهاش خاطره دارن ونماد اعتراض بوده. اين آهنگ خود زماني تيتراژ فيلم از فرياد تا ترور بود.
* تناقضات گسترده‌اي كه تنها در قسمت اول و پنجم مجموعه وجود داشت،‌ نشان از نبود انسجام و نظارت بر اين سريال پرهزينه دارد، به گونه‌اي كه شاپور ريپورتر در ابتداي قسمت نخست، در سال 2006 خود را نود ساله و سپس گوينده او را متولد 1920 (86 ساله) معرفي مي‌كند و سپس ازدواج دوم شاه با ثريا پس از فوزيه را 58 سال پيش يعني در سال 1327 اعلام مي‌كند اما زمان ازدواج، ايام ملي شدن صنعت نفت (1329) نمايش داده مي‌شود.
* كيفيت پايين هنري كار نيز به اندازه‌اي است كه چهره احمد نجفي كه در نقش شاپور ريپورتر ظاهر شده است، در سن نود سالگي با 32 سالگي تفاوتي نكرده و وي در سن 32 سالگي با موهاي نيمه‌سفيد ظاهر مي‌شود.
* تصويربرداري ناشيانه صحنه‌هاي مربوط به لندن در تهران و حضور بازيگر زن اوكرايني در لندن با حجاب اسلامي نيز از ديگر نقاط عجيب اين مجموعه است.
* درجايي از اين سرييال شاه و شاپور در حال بازي تنيس هستند و نكته ي جالب اين است كه در 30,40 سال پيش راكتهايشان مدل جديد(كربنيتي)و كفشهايشان مدل كفشهاي كنوني تنيس است.باز جاي شكرش باقي است كه شاه براي دادن دستور به شعبان جعفري به موبايل او زنگ نمي زند.خوب است كارگردانها علاوه بر لهجه ي مخصوص شاه وعينكش وسبيل و كراوات براي ساواكيها به نكات ديگر هم توجه كنند.
* از جمله اشتباهات بسیار فاحش فیلم نشان دادن محل اقامت شاه در کاخ نیاوران در سال 1329 است ، در حالی که این کاخ در دهه 1340 بنا شده است !
* اين سريال پر از اشتباهات فاحش است. بعنوان مثال با اينکه داستان از قول ريپورتر نقل مي شود، صحبت هاي خصوصي و يا حتي افکار درون ذهن برخي از افراد نيز بيان مي شود! البته با توجه به بزرگ کردن بي حد و حصر شخصيت ريپورتر، اين مسائل نيز قابل توجيه باشد!!!

دكتر مهدي هاشمي

گوي طلايي امروز
1- خودم : دكتر مهدي هاشمي
اينروزها بازي مهدي هاشمي در نقش انواع دكترها (ياوري، قريب) آنچنان صميمي و دلنشين است كه بي‌اختيارآدم خودش را در زندگي روزمره و خانوادگي‌شان دخيل مي‌بيند. شايد هم بازيگرداني گلاب آدينه و بازي گرفتن كيانوش عياري هم بي‌تاثير نبوده باشد.

گزيده اي از گوي و تمشكهاي 4 شماره اخير مجله همشهري جوان

الف : گوي طلايي
1- حسين عنابستاني : انيميشن شطرنجي

وسط تبليغ انيميشني آقاي ايمني ، يك محدوده شطرنجي شده را مي بينيم كه مثلاً سانسور شده .تازه دوزاري مان مي افتد كه آقا پژمان داخل حمام بوده و دچار گازگرفتگي شده، چون لباس نداشته ، شطرنجي شده .اين ايده انيماتور ، بامزه بود.
2- همشهري جوان :گريم عجيب
" اوني كه شب تار رو روز ميكنه ، روزي تو رو هم ميرسونه" . بازي درخشان آزيتا حاجيان و ديالوگهاي خوبي كه برايش نوشته ‌اند ، مش درياي ساعت شني را تاثيرگذار كرده و گريم سنگين ، لحن حرف زدن و نوع راه رفتن و يكي به دو كردنش با خسرو ، مهشيد ومينا ، اين شخصيت را جذاب و شايسته دريافت گوي طلايي كرده است.

ب : تمشك طلايي
1- رامونا مومني كيان: امواج مضر تلفن همراه

در برنامه " به خانه بر ميگرديم" ، بحث راجع به پير گوشي است. خانم اميرشاهي خيلي بيربط مي‌گويد: " امواج مضر تلفن همراه براي قلب ضرر دارد". ما همينجوري تو كف اين ارتباط مانده بوديم كه ايشان گفتند :" اگه دقت كنيد شبها كه از نيمه شب بگذره ، امواج مضر تلفن همراه را مي‌توان ديد!" .حالا چه جوري امواج را ميشود ديد، آنهم نيمه شب به بعد ، بايد از خود اميرشاهي پرسيد.

2- همشهري جوان: پريدخت مدل جديد
پريدخت كه مي‌رود دم پاسگاه تا نصرت را ببيند با نادر رودررو مي‌شود و سعدي هم او را زير نظر دارد ، اما در تمامي اين لحظات ، پريدخت روبنده‌اش را بالا زده ، معلوم نيست نقش روبنده اين وسط چيست؟ لابد تمامي اهالي شهر به پريدخت محرم هستند كه او بر خلاف رسم آن موقع ، با روبنده بالازده در كوچه ها تردد مي‌كند. از طرف ديگر حالا خوب است مدام قضيه كشف حجاب و واقعه گوهرشاد را تكرار مي‌كنند و مي‌گويند مامورها به زنان محجبه گير مي‌دهند اما سعدي و بقيه افراد پاسگاه اصلا كاري به پريدخت و بقيه ندارند.
قضيه كفش پاشنه بلند پريدخت هم با زحمت سازنده ها ، جايش را در تاريخ دوره رضا خان باز كرد!

" منتظر گوي و تمشكهاي شما هستيم"

پست اول

یکی از آیتمهای پرطرفدار مجله همشهری جوان قسمت گوی و تمشک طلایی است که نقاط قوت و ضعف "کل یوم" برنامه های تلویزیونی را بصورت تقدیم گوی و تمشک طلایی با توضیحات به آنها میدهد.قسمتی از این گوی و تمشکها مختص مطالب ارسالی خوانندگان است که در آن ستون درج میشود.
از آنجا که به نوعی از ارادتمندان این مجله هستم و با پرسمان فراوان وتحقیق و تفحص در بلاد گوگل و یاهو و ...به سایتی از این مجله دست نیافتم تصمیم گرفتم خودم ستونی با همین نام احداث کنم تا روی این ستون علاوه بر مطالب همشهری جوان ، نظرات خودم و یا حتی نوشته های مرتبط دوستان هم قید گردد.
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes